داستان های جذاب و خواندنی | ||
|
مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه*ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشت*هاش به دست*هایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی شبیه یک بوسه! مثل آن راننده تاکسی*ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی. آدم*هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو بر نمی*گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند. آدم*هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند. دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند، مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی. آدم*هایی که از سر چهار راه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه. آدم*های پيامك*های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم*های پيامك*های پُر مهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی. آدم*هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین خط*هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند. آدم*هایی که حواسشان به گربه ها هست، به پرنده ها هست. آدم*هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی. آدم*هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند. همین*ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن… نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |