داستان های جذاب و خواندنی | ||
|
من هم کاري را که شوهرم خواسته بود انجام دادم.بعد از آن که با شهرام قرار ملاقات گذاشتم، قرار شد تا او نيمه شب براي تحويل دادن مواد به خانه مان بيايد. بعد از واردشدن شهرام به خانه، همسرم که در يکي از اتاق ها مخفي شده بود سراغ او رفت. شهرام که از ديدن شوهرم تعجب کرده بود در اين باره از من سوال کرد اما شوهرم امانش نداد و با او درگير شد. همه چيز در چند دقيقه اتفاق افتاد.آنها باهم گلاويز بودند و به در و ديوار مي خوردند. در يک لحظه پشت شهرام به من بود. من هم با چاقو چند ضربه به کمر و سينه اش زدم تا انتقامم را از او بگيرم. او من را معتاد و زندگي ام را تباه کرد. به همين دليل از اين کار عذاب وجداني نداشتم. بعد از آن که مطمئن شديم شهرام کشته شده است گودالي در زيرزمين خانه کنديم و جنازه را در آن جا دفن کرديم. جسد شهرام دو سال در آنجا بود اما چون آنجا مستاجر بوديم دو سال بعد مجبور شديم جسد را از زيرخاک بيرون بکشيم. چيزي جز چند تکه استخوان باقي نمانده بود. همان ها را داخل يک کيسه ريختيم و با خود به اصفهان برديم. اولين کاري که بايد انجام مي داديم خلاص شدن از شر جسد بود. خانه جديدمان يک باغچه داشت. به همين دليل آن را در باغچه دفن کرديم. چون تا آن زمان هيچ کس درباره شهرام از ما سوالي نکرده بود فکر مي کرديم اين ماجرا به دست فراموشي سپرده شده است اما از آنجایی که خون هیچ وقت نمی خوابد بالاخره بعد از ۸سال پليس من و شوهرم را دستگير کرد. ما در مجتمع قضايي بعثت محاکمه و هردو به اتهام کشتن شهرام به قصاص محکوم شديم. حالا هم مي دانم که ديگر راه فراري وجود ندارد و طناب دار در انتظارمان است. نمي دانم بر سر بچه ام چه بلايي مي آيد. نظرات شما عزیزان:
سلام مرسی که به وبم سر زدین
اوکی من رو لینک کنید اطلاع بدین لینک کنم ıı بــر بــاد رفتـــــــه ıı
سلام
تبادل لینک 3 طرفه بهترین و سریع ترین راه برای افزایش رتبه وب سایت هست خوشحال میشیم سایتتون رو تو دایرکتوری ما لینک کنید www.linkkon.ir برچسبها: [ چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:شیطان, ] [ 15:26 ] [ مهدی رضایی ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |