داستان های جذاب و خواندنی | ||
|
زنم يا نزنم...!تو بگـــو
رفتن،همه اونايي که موندن اما کاش ميرفتن، همه اونايي که رفتن اما کاش ميموندن. چاقو، رگ، وسوسه ي زدن... همه کارايي که کردم و نبايد مي کردم،همه کارايي که نکردم و بايد مي کردم،همه کارايي که کردن و نبايد مي کردن، همه کارايي که نکردن و بايد مي کردن. چاقو،رگ،وسوسه ي زدن...گذشته:غمگين، حال: بي معني، آينده: بي وفا. چاقو، رگ،وسوسه زدن...چرا که نه؟ همه آدماي داستان زندگي من نقش منفي اند، اصلا مگه صادق هدايت همه پرسوناژهاشو نميکشت؟، شايد از ترس اينکه يه روز ازخودش جلو بزنن، و دست آخرهم خودش رو کشت، شايداز ترس اينکه شايد از خودش جلو بزنه. من هم همه شخصيتهاي داستانم رو کشتم،حالا نوبت خودمه. چاقو،رگ،وسوسه ي زدن...اما تو،تو هنوز هستي،ميتونم براي تو بمونم.اما نه،تو هم مثل بقيه يه دروغي. چاقو،رگ،وسوسه زدن...ميزنم.....................
نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |